این واقعیت شناختهشدهای است که بیش از ۹۰٪ معاملهگران در معاملات خود شکست میخورند. اما چرا؟ بر اساس تجربه من در یادگیری معاملات و کار در یک صندوق پوشش ریسک و مشاوره به معاملهگران از سال ۲۰۰۷، دلایل اصلی شکست معاملهگران شامل عدم وجود استراتژی معاملاتی اثباتشده، روانشناسی ضعیف و عدم مسئولیتپذیری است.
اما فقط یک دلیل وجود ندارد که فردی نتواند موفق شود، همیشه ترکیبی از دلایل مختلف است. در اینجا فهرستی کامل و تجزیهوتحلیلی از تمام دلایلی که باعث میشود اکثریت افرادی که وارد معاملات میشوند هرگز به اهداف خود نرسند، آورده شده است.
عدم آموزش و دانش
معاملات بدون درک صحیح از استراتژیهای معاملاتی، مدیریت ریسک، پلتفرمهای معاملاتی و روانشناسی معمولاً به شکست منجر میشود. چیزی که درباره معاملات عجیب است این است که به نظر میرسد آسان است، بنابراین مردم آن را جدی نمیگیرند.
یک تصور غلط رایج در میان معاملهگران مبتدی این است که میتوانند یک استراتژی معاملاتی را در یک آخر هفته یاد بگیرند و موفق شوند. آنها همچنین فکر میکنند که میتوانند فقط یک ویدیو در یوتیوب تماشا کنند یا یک دوره خریداری کنند و همین کافی است. سؤالاتی که من در کانال یوتیوب خود دریافت میکنم گاهی مرا شگفتزده میکند.
برخی از معاملهگران وقت نمیگذارند که تحقیقات ابتدایی درباره نحوه کار معاملات انجام دهند و مستقیماً به معاملات زنده میپردازند. در واقعیت، معاملات یکی از سختترین حرفهها در جهان است. بنابراین، معاملهگران باید تا حد ممکن مطالعه کنند و بفهمند که چه چیزی واقعاً کار میکند قبل از اینکه پول واقعی را در خطر بیندازند. این به معنای مطالعه کتابهای معاملاتی، تماشای ویدیوهای یوتیوب و شرکت در دورههای معاملاتی است.
عدم آزمایش مجدد استراتژی معاملاتی
آموزش و دانش کافی نیستند. من با بسیاری از معاملهگران ملاقات کردهام که اطلاعات زیادی درباره معاملات دارند. اما این دانش صرفاً آکادمیک است. آنها هرگز وقت نمیگذارند که استراتژیهای معاملاتی خود را آزمایش مجدد کنند، بنابراین از سیستمی به سیستم دیگر میپرند زیرا نمیدانند معیارهای هر استراتژی چیست.
مهمتر از آن، بسیاری از آنها حتی نمیدانند که آیا استراتژی واقعاً مزیتی دارد یا نه! این مانند خرید یک خانه و عدم انجام بازرسی خانه است. یک بازرس خانه معمولاً بیشتر از خریدار معمولی، که شاید در طول عمر خود فقط ۳ خانه بخرد، درباره آنچه ممکن است در یک خانه اشتباه باشد، میداند. آیا دانستن اینکه چه چیزی در بزرگترین خرید زندگیتان اشتباه است، ایده خوبی نیست؟
البته که هست. همین موضوع برای یک استراتژی معاملاتی نیز صدق میکند. اگر یک معاملهگر قرار است پول خود را در خطر بیندازد و میخواهد از معاملات درآمد ثابتی کسب کند، بسیار حیاتی است که بداند استراتژی معاملاتی واقعاً کار میکند. آزمایش مجدد یک استراتژی همچنین به معاملهگر اعتماد به نفس میدهد تا معاملات واقعی را انجام دهد.
زمانی که یک معاملهگر بداند که استراتژیاش مزیتی دارد، حداکثر کاهش سرمایهاش چیست و یک برنامه معاملاتی مشخص دارد، یک سیستم پشتیبانی برای اتکا دارد. مزیت نهایی آزمایش مجدد، تمرین است. پس از مشاهده بسیاری از معاملات تاریخی، یک معاملهگر تجربیات متنوعی از ورودیها و خروجیهای خود را تجربه میکند و در شناسایی فرصتها بهتر میشود. مانند هر مهارت دیگری، تمرین تقریباً ما را به کمال میرساند.
روانشناسی ضعیف معاملات
همانطور که در ابتدا اشاره کردم، بسیاری از معاملهگران مبتدی معتقدند که تنها چیزی که برای موفقیت در معاملات نیاز دارند، یک استراتژی معاملاتی سودآور است. هیچ چیز نمیتواند از این حقیقت دورتر باشد. بر اساس تجربه من، روانشناسی معاملات مهمترین عامل در تبدیل شدن به یک معاملهگر موفق است.
زمانی که یک معاملهگر ذهنیت درستی دارد، میتواند بر مشکلات غلبه کند، بهترین استراتژیهای معاملاتی را برای خود پیدا کند و به شرایط متغیر بازار سازگار شود. بدون ذهنیت درست، یک معاملهگر به برنامهریزی پیشفرض خود بازمیگردد که تقریباً همیشه برای معاملات مناسب نیست.
انسانها برای معاملهگر بودن ساخته نشدهاند. برنامهریزی ذاتی ما در زمانهای نادرست، ما را ترسو و طمعکار میکند. اگر یک معاملهگر مایل باشد بر روی ذهنیت خود کار کند، این کار بزرگترین سود را در بهبود عملکرد خواهد داشت. من مقالات زیادی درباره روانشناسی معاملات نوشتهام، اما شخصاً بیشترین پیشرفتها را با فراتر رفتن از روشهای سنتی تجربه کردهام.
بهترین ابزار در جعبه ابزار یک معاملهگر برای بهبود ذهنیت خود، یک دفترچه معاملاتی است. آنها باید افکار و احساسات خود را ثبت کنند تا بتوانند بعداً به آنها بازگردند و راههای بهبود را پیدا کنند.
مدیریت ریسک ضعیف
مهمترین چیز بعدی در معاملات، مدیریت ریسک است. عدم مدیریت مؤثر ریسک میتواند منجر به ضررهای قابل توجهی شود. معاملهگرانی که دستورات توقف ضرر خود را جابجا میکنند، اغلب با ضررهای بزرگ مواجه میشوند که میتواند کل حساب آنها را از بین ببرد.
مدیریت ریسک قوی میتواند یک استراتژی معاملاتی را از متوسط به فوقالعاده سودآور تبدیل کند، فقط با تنظیم چند گزینه. بسیاری از معاملهگران این بخش از استراتژی خود را نادیده میگیرند و استراتژی را همانطور که آموختهاند، معامله میکنند یا سعی میکنند با افزایش ریسک، آن را سودآورتر کنند. اینها میتوانند دستورالعملهای فاجعهبار باشند.
تمرکز بر مدیریت ریسک میتواند منجر به برخی از بزرگترین بهبودها در عملکرد شود، بنابراین باید به دقت مطالعه شود.
تصمیمگیری احساسی
واکنشهای احساسی مانند ترس، طمع و اعتماد به نفس بیش از حد میتوانند قضاوت را تحت تأثیر قرار دهند و منجر به تصمیمگیریهای معاملاتی ناگهانی شوند. معاملهگران هرگز نمیتوانند احساسات را بهطور کامل از بین ببرند، بنابراین باید یاد بگیرند که احساسات منفی را کاهش دهند و با احساسات مثبت برای دستیابی به موفقیت کار کنند.
مدیتیشن قبل از یک جلسه معاملاتی میتواند به یک معاملهگر کمک کند تا آرام شود و به ذهنیت درستی برای معامله برسد. اما یادگیری مدیریت احساسات فراتر از آنچه که آنها قبل از معامله انجام میدهند، میرود. اگر بخواهم خلاصه کنم که چه چیزی برای کنترل احساسات لازم است، همه چیز به جدایی بستگی دارد.
بسیاری از اوقات، مردم به یک نتیجه بیش از حد وابسته میشوند و این چیزی است که آنها را احساسی میکند. مردم میتوانند به نتایجی که واقعاً هیچ ارتباطی با آنها ندارد، مانند اینکه چه کسی جام جهانی را میبرد یا چه کسی در یک نمایش تلویزیونی برنده میشود، وابسته شوند. این اغلب ناشی از نداشتن هویت خود و جبران آن با شناسایی با یک رویداد یا سازمان خارجی است.
زمانی که معاملهگران میتوانند از نتیجه یک معامله و هویت خود به عنوان «تریدر» جدا شوند، کمتر احتمال دارد که احساسی شوند و تصمیمات بدی بگیرند.
چطور بفهمیم ریسکپذیر هستیم یا نه؟
اگر در تلاش برای تبدیل شدن به یک معاملهگر با سود مداوم هستید، یک لحظه توقف کنید، یک قدم به عقب بردارید و از خود بپرسید آیا استراتژی معاملاتی شما با شخصیت شما مطابقت دارد یا خیر.
چگونه میتوانید این موضوع را متوجه شوید؟ یکی از مراحل این فرآیند، مشخص کردن شخصیت تحمل ریسک معاملاتی (Trading Risk Tolerance Personality یا TRTP) شما است. در این بخش توضیح خواهم داد که TRTP چیست، چرا شناسایی آن برای موفقیت شما در معاملات حیاتی است و چگونه میتوانید این موضوع را تشخیص دهید.
هر معاملهگر باید سطح ریسک راحتی خود را شناسایی کند، زیرا این عامل میتواند بر تصمیمگیری و عملکرد آنها تأثیر بگذارد. بسیاری از معاملهگران ریسکهای بالای ۲٪ را پذیرفته و در نتیجه از فرصتهای خوب معاملاتی غافل میشوند.
سه روش برای شناسایی TRTP را از دست ندهید: باز کردن یک حساب دمو و انجام معاملات با سطوح ریسک متفاوت یا استفاده از حسابی با موجودی کم و معامله با اندازههای نانو (nano lots). این روشها به معاملهگران کمک میکند تا احساسات خود را در قبال ضررهای واقعی تجربه کنند. در نهایت، موفقیت در معاملات مستلزم شناسایی و تعیین یک سطح ریسک راحت است که پایه و اساس یک استراتژی معاملاتی موفق را تشکیل میدهد.
شخصیت تحمل ریسک معاملاتی شما چیست؟
واقعیت این است که هر فردی سطح مشخصی از ریسک را دارد که با آن احساس راحتی میکند. اما بیشتر معاملهگران زمانی برای مشخص کردن این سطح از ریسک صرف نمیکنند. وظیفه شما این است که بدانید چقدر ریسک کردن برایتان راحت است. شاید این موضوع ساده به نظر برسد، اما برای موفقیت شما به شدت مهم است.
شاید فکر کنید باید ۱۰٪ یا حتی ۲۰٪ ریسک کنید، چون تصور میکنید میتوانید ۵۰٪ یا حتی ۱۰۰٪ سود کنید. اما واقعیت این است که نباید بیش از ۲٪ در هر معامله ریسک کنید. بله، حتی با ریسک کمتر از ۱٪ نیز میتوانید به سود مداوم برسید. در واقع، بسیاری از معاملهگران حرفهای این کار را توصیه میکنند.
تحمل ریسک میتواند یک سیستم معاملاتی را بسازد یا از بین ببرد
ممکن است فکر کنید که تنها استراتژی معاملاتی شماست که تعیینکننده موفقیت است، اما عوامل بسیاری دیگر نیز وجود دارد. یکی از این عوامل، میزان ریسکی است که در هر معامله میپذیرید. میزان ریسک شما میتواند چند نکته مهم را که احتمالاً به آنها فکر نکردهاید، مشخص کند.
احتمال اینکه معاملهای را انجام دهید
اگر بیش از آنچه برایتان راحت است ریسک کنید، کمتر احتمال دارد که یک فرصت معاملاتی خوب را بپذیرید. مثل زمانی است که در کودکی سعی کردید آتش درست کنید و تصادفاً انگشتتان سوخت. احتمالاً در اردوهای بعدی خیلی مشتاق نخواهید بود که دوباره آتش درست کنید. یا اگر در یک ملک سرمایهگذاری کرده و پول زیادی را از دست دادهاید، احتمالاً دیگر علاقهای به سرمایهگذاری در املاک نخواهید داشت.
در اصل، شما از فرصتهای خوب صرفنظر میکنید زیرا از ریسک میترسید. باید سطح تحمل ریسکی را پیدا کنید که برای شما مناسب است. در غیر این صورت، پس از چند ضرر دست از تلاش خواهید کشید.
چقدر خودتان را سرزنش میکنید؟
وقتی بیشتر از حد راحتی خود ضرر میکنید، یک حلقه بازخورد منفی ایجاد خواهید کرد که چیزی شبیه به این خواهد بود:
- باختم و احساس بدی دارم
- دوباره باختم و احساس بدتری دارم
- باختم، چطور میتوانستم اینقدر احمق باشم
- باختم، الان به مشکل برخوردهام
- باختم، چطور میتوانستم اینقدر احمق باشم
- باختم، معامله بدی بود (حتی اگر نبوده باشد)
و همینطور ادامه پیدا میکند…
وقتی این اتفاق میافتد، شروع به شک کردن در هر معامله خواهید کرد. البته تضمینی وجود ندارد که استفاده از مقدار صحیح ریسک در هر معامله این روند نزولی را حل کند (زیرا عوامل دیگری نیز ممکن است به آن کمک کنند)، اما میتواند احتمال وقوع آن را کاهش دهد.
پایبند ماندن به یک سیستم معاملاتی که ممکن است کار کند
ممکن است استراتژی معاملاتیای پیدا کنید که کاملاً با شخصیت شما سازگار باشد. اما اگر بیش از حد ریسک کنید، احتمال موفقیت آن برای شما کمتر خواهد شد. حتی اگر معاملهگری که از او یاد میگیرید توصیه کند X٪ ریسک کنید، شما همیشه میتوانید هر مقداری را که با آن راحت هستید، ریسک کنید. این به شما کمک میکند که به سیستمی پایبند بمانید که در غیر این صورت ممکن بود آن را رها کنید.
چگونه شخصیت تحمل ریسک خود را شناسایی کنیم؟
چگونه میتوانید این موضوع را متوجه شوید؟ دو روش وجود دارد. اولین روش این است که یک حساب دمو باز کنید که اندازه آن همانند حساب واقعی شما باشد یا حسابی که قصد دارید باز کنید. سپس با سطوح ریسک زیر شروع به معامله کنید. هر سطح ریسک را برای حدود ۲۵ معامله در حساب دمو آزمایش کنید و ببینید چگونه احساس میکنید.
۰.۲۵٪ ۰.۵۰٪ ۱٪ ۱.۵٪ ۲٪ حتی نیازی به داشتن سیستم معاملاتی ندارید. در واقع، احتمالاً بهتر است معاملات بیشتری را از دست بدهید تا برنده شوید. فقط معاملات تصادفی انجام دهید و تمرکز کنید که چه احساسی در هنگام از دست دادن آن مقدار پول واقعی در هر معامله خواهید داشت. شاید سخت باشد که احساسات از دست دادن پول واقعی را به درستی شبیهسازی کنید، اما تمام تلاش خود را بکنید. این روش ترجیحی برای مشخص کردن تحمل ریسک شما است.
روش دیگر این است که مقدار کمی پول واقعی در حسابی که اجازه معاملات نانو لات (nano lots) را میدهد، قرار دهید. با نانو لات، میتوانید با سپردهگذاری حداقل ۱۰۰ دلار، همچنان سطح ریسکهای ذکر شده را در هر معامله رعایت کنید.
از آنجا که شما با پول واقعی معامله میکنید، باید از یک سیستم معاملاتی استفاده کنید و بهترین تلاش خود را برای کسب سود انجام دهید. اما باز هم، هدف اصلی شما این نیست. هدف شما این است که بفهمید کدام سطح ریسک برای شما بهتر است. برای برخی از معاملهگران، قرار دادن پول واقعی در میان، حتی به مقدار کم، تنها راه برای تجربه اثر واقعی از دست دادن است.
فقط شما میتوانید تصمیم بگیرید که کدام روش برای شما مناسب است.
اما در مورد ورودها و خروجهای متعدد چطور؟
نکته جالب این است که حتی زمانی که مقدار کمی پول در هر معامله ریسک میکنید، نانو لاتها به شما این امکان را میدهند که ورودها یا خروجهای خود را تقسیم کنید. بنابراین میتوانید تقریباً هر استراتژی معاملاتی را اجرا کرده و شرایط معاملات واقعی را شبیهسازی کنید.
ممکن است انجام دقیق مقدار ریسک در معاملات میکرو یا مینی لات سخت باشد. اما نانو لاتها این کار را ممکن میسازند. از نظر ریاضی، وقتی دقیقاً مقدار ریسک مشخصی را در هر معامله انجام میدهید، پول بیشتری به دست میآورید.